حضرت زینب(س) قهرمان صبر
ای زمین می دانم با کسی از مصائب روزگار شکوه نکرده ای و به مشیت حق راضی بوده ای و بر سختی ها و مصیبت ها دندان به جگر گرفته ای، می دانم به کسی نگفته ای وقتی مردان و زنان باایمان در درونت آسایش می گرفتند چنان می گریستی که فرشتگان مقرب سنگ صبور تو می شدند و شکیبایی ات می دادند، می دانم به فرمان خداوند، آن هستی بخش یگانه، هر داغی را به جان خریدی و شکوه ای نکردی و همه دشواری ها را ناچیز انگاشتی اما می دانم بر مرگ خاندان نبوت (ع) چنان بی طاقت شدی که اگر حول و قوه الهی نبود از هم می پاشیدی . یادت هست زمانی که خاتم انبیا را در درونت جای می دادند چنان فریاد می کردی که پرندگان آسمان بر احوالت گریستند . یادت هست زمانی که مولا (ع) می خواست در آن دل شب فاطمه اش را در تو آرامش دهد نالیدی و التماس کردی که توان نداری این همه بار امانت را بپذیری اما خواست خداوند این بود و به ناچار زبان به کام گرفتی . یادت هست زمانی که می خواستند فرق شکافته اولین امام عالم علی (ع) را به خاک تو بپوشانند چنان متحیر و مضطرب گردیدی که نزدیک بود با ستارگان دیگر برخورد کنی وبرای همیشه نابود شوی . به یاد داری زمانی را که مردان بنی هاشم، محزون و غمگین، آماده می شدند امام مجتبی را در دست های تو بگذارند، تو چنان آشفته و پریشان خاطر شدی که لرزیدی که اگر کوه ها به فرمان خداوند به یاری ات نمی شتافتند همزانو و همقدم نیستی می شد .
ولی می خواهم بگویم دردناک ترین و غم انگیزترین حادثه ای که تو دیدی حماسه عاشورا بود، حماسه ای که بهترین و پاک ترین بندگان خدا برای صیقل دادن آینه دین از زنگار بدعت ها و به اهتزار درآوردن پرچم اسلام ناب محمدی با پست ترین انسان ها جنگیدند و شهادت را بر ذلت ترجیح دادند . تو یک یک آنان را بوسیدی و چون گنجینه ای نهان کردی . تو همه این سختی ها و نامرادی ها را به دوش کشیدی اما اگر تاب بیاوری و صبور باشی باید یادآور شوم برای تو تلخ تر از شهادت حسین احوال زینب بود، چون می دیدی این خواهر داغدیده را با دشنام ها و هتک حرمت ها آزرده و رنجور می سازند و زخم دلش را نمک می پاشند . تو می دیدی آن عزیز در برابر شلاق آن نامردان عالم ایستادگی می کرد تا مبادا یتیمان برادر درد بی پدری را احساس کنند . تو چنان خشمگین شدی که اگر فرمان الهی نبود همه آن گرگ صفتان را می بلعیدی .
ولادت
حضرت زینب (س) در خانواده ای به دنیا آمد که به طهارت و پاکی شهرت داشت، در خانواده ای دیده به جهان بردوخت که آیه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (1) بر عصمتش صحه می گذارد، خانواده ای که ملائکه غبار در و دیوارش را به تبرک بر دیدگان می مالند و به آن مباهات می کنند . گفتنی است که مورخان، زمان دقیق این تولد را علی رغم اهمیتی که دارد ضبط نکرده اند و آراء و اقوال چنان متشتت و گونه گون است که جز با قراین و حوادث تاریخی نمی توان آن را حدس زد، با این حال، عالمانی چون علامه مجلسی این ولادت را در سال پنجم هجری دانسته اند . (2)
اما این که چرا او را زینب نامیدند باید گفت هنگامی که عقیله بنی هاشم متولد شد . پیامبر در سفر بود، از این رو مادرش فاطمه (س) از علی (ع) خواست نامی برای این نوزاد معین کند . اما علی (ع) امتناع نمود و این امر را به بازگشت پیامبر واگذار کرد . وقتی پیامبر از سفر برگشت ضمن ابراز خشنودی و خرسندی فرمود: «فرزندان فاطمه فرزندان منند ولی خداوند درباره آن تصمیم می گیرد» . (3) بعد جبرائیل نازل شد، ضمن ابلاغ سلام خداوند گفت باری تعالی می فرماید: «نام این دختر را زینب بگذار که این نام را در لوح محفوظ نوشته ام » (4) آن گاه رسول خدا زینب را گرفت و بوسید و فرمود: «توصیه می کنم همه این دختر را احترام کنند که او مانند خدیجه است » . (5) یعنی حضرت زینب بسان خدیجه کبری در راه اعتلا و سرافرازی اسلام همه مصائب و بلایا را تحمل خواهد کرد و با صبر و استقامت و ایثار موجب رشد و تعالی این دین مقدس خواهد شد .
زینب در مکتب پیامبر
زینب (س) شش ساله بود که پیامبر وفات یافت . طبعا پیامبر در این مدت کوتاه نمی توانست همه معارف و حقایق الهی را به او بیاموزد با این وجود این، از هر فرصتی برای تعلیم و پرورش او بهره می جست و نکته ها به او می آموخت . پیامبر علاوه بر آشنا کردن او با مباحث اعتقادی و خداشناسی و عبادت و تقوا به او تعلیم می داد که چگونه باید در برابر مصیبت ها و بلاها ایستادگی کند و اگر فرصتی دست می داد او را از حوادث ناگواری که برای او اتفاق می افتاد آگاه می کرد; برای مثال، وقتی که زینب با زبان شیرین کودکانه خوابی را که دیده بود برای پیامبر تعریف کرد آن را به گونه ای تعبیر نمود که جلوه ای از آینده مصیبت بار او می باشد، این رؤیا را در تاریخ چنین می خوانیم:
«ای رسول خدا دیشب در خواب دیدم که باد سختی وزید که بر اثر آن دنیا در ظلمت فرو رفت و من از شدت باد به این سو و آن سو افتادم، تا این که به درخت بزرگی پناه بردم، ولی باد آن را ریشه کن کرد و من به زمین افتادم . دوباره به شاخه دیگری از آن درخت پناه بردم که آن هم دوام نیاورد . برای سومین مرتبه به شاخه دیگری روی آوردم، آن شاخه نیز از شدت باد درهم شکست . در آن هنگام به دو شاخه به هم پیوسته دیگر پناه بردم که ناگاه آن دو شاخه نیز شکست و من از خواب بیدار شدم » .
پیامبر با شنیدن خواب زینب بسیار گریست و فرمود: درختی که اولین بار به آن پناه بردی جد تو است که به زودی از دنیا می رود و دو شاخه بعد پدر و مادر تو هستند که آن ها هم از دنیا می روند و آن دو شاخه به هم پیوسته دو برادرت حسن و حسین هستند که در مصیبت آنان دنیا تاریک می گردد .» (6)
زینب (س) در مکتب مادر
حضرت زهرا (س) مدتی پس از رحلت حضرت رسول (ص) از دنیا رفت . بانوی بزرگ اسلام، هرچند نتوانست دختر شش ساله اش را به همه نکته ها و دقایق دینی آشنا سازد، اما درس هایی به او یاد داد که در آینده رهنمون او در بسیاری از وقایع و حوادث شد، به او آموخت در هیچ حالی نباید خدا را از یاد برد و اگر ضرورت اقتضا کرد برای حفظ دین از تندباد بدعت ها و تحریف ها باید امر به معروف و نهی از منکر را پیشه سازد و با زبانی فصیح و غرا گمراهان را به اصل دین فراخواند و دشمنان حق و حقیقت را رسوا نماید و اگر بایست همه نامرادی ها و دشواری های روزگار را به دوش کشد . با رفتارش به او تفهیم کرد که باید به همسرش احترام بگذارد و فرزندانش را با خدا و آیین اسلام الفت دهد و اسباب آسایش خانواده را فراهم آورد .
زینب در مکتب علی (ع) و امام حسن (ع)
زینب در جوار علی (ع) و امام حسن (ع) بهره های معنوی فکری بسیار یافت و آن چه را از مادر و جدش فرا گرفته بود فراتر و گسترده تر از این دو بزرگوار به ویژه علی (ع) آموخت . حال برای این که به تاثیر این آموزش ها و تعلیم در شکل گیری خصیت حضرت زینب پی ببریم به چند مورد از فضائل و خصائل ایشان اشاره می کنیم:
1 - علم و آگاهی: زینب (س) در خانه ای رشد و تربیت یافت که اهل آن همگی از علم و دانش الهی بهره داشتند و به ذره ذره هستی آگاه بودند . مسلما پرورش یافتن در چنین خانواده ای - که همگی اولوالعلم و راسخان در علمند - ابواب دانش را به رویش گشوده و او را جرعه نوش چشمه علم خدایی کرده است . او از لحاظ علمی به درجه ای رسید که امام زین العابدین علیه السلام درباره اش می فرماید: «انت بحمدالله عالمة بلا معلمه فهمة غیر مفهمه; (7) عمه جان تو بحمدالله زن دانشمندی هستی که رنج معلم و مدرسه را نچشیده ای و فهمیده ای می باشی که به تو علم و درایت نیاموختند .»
2 - صبر و پایداری: زینب (س) در پرتو عنایت و توجه آل عبا بر دشواری ها و سختی ها صبر کرد، رنج ها و مصیبت هایی را تحمل نمود که «اگر بر کوه های استوار و راسخ نازل می شد از هم فرو می پاشید» . (8)
صبر زینب از نوع صبری نبود که هر فرد زبون و ناتوانی به آن تن می دهد بلکه صبری خداپسندانه و هدفدار و اندیشیده بود . وی می دانست این نوع صبر با ایمان رابطه تنگاتنگ دارد و مؤمنی که صابر نباشد پیوسته ایمان و تقوایش متزلزل خواهد بود و انسان تا صبور نباشد نمی تواند در بندگی خدا، ایستادگی کند و در برابر شیطان و هواهای نفسانی و گریز از گناه و استواری در برابر تنگی ها ثابت قدم باشد . او از پدرش علی (ع) این سخن را شنیده بود که: «انسان حقیقت ایمان را درک نمی کند مگر این که سه ویژگی در او باشد: آگاهی به دین، صبر بر دشواری ها و تدبیری نیکو در امور زندگی .» (9)
3 - ایثار: خاندان صدیقه صغرا (س) همگی به از خود گذشتگی و مقدم داشتن دیگران بر خود زبانزد عام و خاص بودند، پدرش علی (ع) برای حفظ جان پیامبر بی هیچ ترس و واهمه ای بر بستر پیامبر می خوابید و زندگی پیامبر را بر زندگی خویش ترجیح می داد، مادرش فاطمه زهرا (س) بی هیچ تشویش و اضطرابی گردن بندش را در اه خدا هدیه می کرد و افطار سه روزه شان را به درماندگان و نیازمندان می بخشید .
آری، او در چنین خانه ای بزرگ شده بود که هر آن چه داشت بر طبق اخلاص گذاشت و به پیشگاه الهی تقدیم نمود . از آسایش و رفاه چشم پوشید و فرزندانش را در راه خدا فدا کرد و همه سختی ها و اسیری ها و هتک حرمت ها را به جان خرید .
4 - عبادت: حقیقت بندگی و عبادت خداوند که در رشد و کمال آدمی تاثیر بسزایی دارد آن است که با همه وجود به خدا نظر کنیم و جز به او نیندیشیم و جز فرمان او را مطیع نباشیم و جز برای او به کاری نپردازیم . حضرت زینب که به این امر آگاهی کامل داشت، و فلسفه خلقت را در عبادت می دید حتی در شدیدترین لحظه های زندگی عبادت و ستایش خداوند را از یاد نمی برد . فاطمه دختر امام حسین (ع) در این باره می گوید: «عمه ام زینب در شب عاشورا همواره در محراب عبادتش ایستاده بود و با خدای خویش مناجات می کرد» (10) یا امام سجاد می فرماید: «این مخدره حتی در شب یازدهم عاشورا نماز شبش ترک نشد و نشسته نماز خواند» . (11)
زینب (س) در عبادت و طاعت خداوند به مقامی دست یافته و به آن درجه از شناخت و معرفت حق رسیده بود که امام حسین (ع) در روز عاشورا به هنگام وداع این گونه او را خطاب کرد:
«یااختاه لاتنسینی فی نافلة اللیل; (12) خواهرم در نماز شب مرا فراموش مکن .»
5 - فصاحت و بلاغت: شاید بارزترین ویژگی زینب (س) که دوست و دشمن او را به آن می ستایند درست گویی و شیوا سخنی است . زیبا سخن گفتن و روانی عبارت ها و الفاظ چنان در زینب (س) ملکه شده بود که در سخت ترین و بحرانی ترین لحظه با موازین ادبی سخن می گفت . نیشابوری در این باره می گوید: «زینب در فصاحت و بلاغت در پارسایی و عبادت مانند پدرش علی (ع) و همانند مادرش زهرا بود .» (13)
همچنین علامه مامقانی با استناد به خطبه های زینب (س) می نویسد: «او در فصاحت و بلاغت چنان بود که گویی زبان علی در کام داشت .» (14)
زینب در مجلس ابن زیاد سخنانی ایراد کرد که نه فقط اندوه و تاثر شدید حضرت را بیان می کند بلکه پایه و مقام سخن آن بزرگوار را نشان می دهد، مثلا در همین چند عبارتی که نقل خواهد شد گذشته از استواری و جزالت کلام، سجع و جناس اشتقاق و استعاره مکنیه به چشم می آید:
«لقد قتلت کهلی و ابرت اهلی و قطعت فرعی واجتثثت اصلی فان یشفیک هذا فقد اشفیت; (15) سرور مرا کشتی و خاندان مرا برانداختی و شاخه و ریشه مرا کندی . اگر شفای تو در این است پس شفا یافتی .»
رسالت حضرت زینب (س)
نوشتن درباره رسالت حضرت زینب کاری بس مشکل و طاقت فرساست، اما بر حسب ضرورت و تکمیل بحث، اشاره ای کوتاه و مختصر به آن می کنیم: چون زینب تربیت شده خاندان وحی و امامت بود و به حقیقت دین آشنایی کامل داشت، وقتی دین را در دست عده ای ستم گر دید و مردم زمانه را از ظلم و جور حکام خود غافل یافت به صرافت دریافت اگر مردم را به گونه ای از بدعت ها و ظلم و ستم ها و ناحق بودن حاکمان زمانه آگاه نسازند از دین چیزی جز ظاهر آن باقی نمی ماند، از این رو با امام حسین (ع) همراه شد به امید آن که نادرستی ها و ناشایستگی ها را از دین بزدایند . البته تا زمانی که امام حسین (ع) در قید حیات بودند ایشان در همه امور از امام (ع) اطاعت می کرد، اما وقتی متوجه شد از مردان بنی هاشم کسی جز امام زین العابدین (ع) باقی نمانده و او هم چنان رنجور است که تا مدت ها توان ندارد به وظایف امامت خویش قیام کند تصمیم گرفت در کنار امام سجاد (ع) به رسالتی که برای خویش احساس می کرد عمل نماید . زینب (س) موارد زیر را از وظایف اصلی رسالت خویش می دانست:
1 . سعی داشت در هر فرصتی با خطبه و سخنرانی عمال و حکومتیان را رسوا سازد و مردم را از جنایتی که آنان مرتکب شده بودند آگاه نماید، تا با مفتضح ساختن دستگاه حکومتی خون عزیزانش هدر نرود و انقلاب کربلا بی ثمر نماند، انقلابی که ثمره اش معیاری برای تمیز حق از ناحق بود .
2 . آرامش دادن به زنان و کودکان داغدیده تا مبادا با ناله و شیون دشمن کام گردند و دشمن از حال رقت بار آنان شاد شود .
3 . سومین وظیفه ای که زینب (س) خویش را به آن ملزم می دید مراقبت از امام سجاد (ع) بود، به همین علت خود را در جلو شمشیرهایی می انداخت که قصد داشتند امام را به شهادت برسانند .
وفات زینب (س)
محققان درباره تاریخ وفات حضرت زینب و محل دفن آن بزرگوار به یک رای و نظر نیستند، اما بیشترینه آنان بر این عقیده تاکید دارند که زینب (س) بعد از واقعه عاشورا یک سال و نیم بیشتر زنده نبود (16) و قبر آن حضرت در شام است . (17)
پی نوشت ها:
1) احزاب (33) آیه 33 .2) نقدی، زینب الکبری ، علی قائمی، زندگانی حضرت زینب، ص 23، (نتشارات امیری، چاپ دوم) .3) ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج 3، ص 38 (دارالکتب الاسلامیه)4) همان، ص 38 .5) همان، ص 38 .6) همان، ص 50 .7) ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 31 (منشورات النعمان، نجف اشرف، 1386 قمری) .8) حسن الهی (بوته کار)، زینب کبری، ص 111 .9) بحارالانوار، ج 66، ص 405، باب جوامع المکارم و آفاتها (مؤسسة الوفاء، بیروت، چاپ دوم) .10) ریاحین الشریعه، ج 3، ص 62 .11) حسن الهی (بوته کار)، زینب کبری، ص 90 .12) ریاحین الشریعه، ج 3، ص 62 .13) علی قائمی، زندگانی حضرت زینب، ص 138 .14) تاریخ طبری، ج 3، ص 337 (دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، بیروت) .15) علامه مامقانی، تنقیح المقال، ج 3، ص 79 (فصل النساء) .16) علی قائمی زندگانی حضرت زینب، ص 385 (انتشارات امیری، چاپ دوم) .17) حسن الهی (بوته کار)، زینب کبری، ص 270 (مؤسسه فرهنگی آفرینه، چاپ اول، 1375) .
سرنی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمی ترین فریاد، در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می ماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ
در گلوی چشم ها می ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی، بی سوار و بی لگام
در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود
:: بازدید از این مطلب : 677
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0