خوشا خیالی که در حــرم جا مانده
مشک بر دوش به دريا آمد
همه گفتند که موسی آمد
نفس آخر ماهيها بود
ناگهان بوی مسيحا آمد
از سر وروی فرات آهسته
موج می ريخت که سقا آمد
او قسم خورده که سقا باشد
آن زمانی که به دنيا آمد
دست بر زير سر آب نبرد
علقمه بود که بالا آمد
از کمين گذر نخلستان
باخبر بود که تنها آمد
کاش آن تير نمی آمد کاش
از بد حادثه اما آمد
انکسار از همه جا می باريد
از حرم جان جهان تا آمد
داشت آماده هجرت می شد
ناگهان حضرت زهرا (س) آمد
:: برچسبها:
حرم ,
خیال ,
:: بازدید از این مطلب : 648
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1