قبل ازاینكه كسی دست یتیمی به سر اینها بكشه،خودم می خوام بكشم،فضه می گه هر چی خانم گفت:گوش كردم،آب گرم كردم،حسنین و زینبین و آروم می شست،دست می لرزه،جوان هیجده ساله دستش داره می لرزه،بچه ها رو كه شست،دو پسرهارو فرستاد مسجد، دخترم فرستاد خانه فامیل كنار خونه خودش،بعد فرمود فضه آب داریم،آره بی بی جان؛فرمود:می خوام خودمو شستشو بدم،این خونها رو پاك كنم،فضه می گه دیدم آب هی می ریخت،كمك می كرد این پیراهن از بدن جدا بشه،پیراهن چسبیده بود به زخم،فضه میگه من جرأت نمی كردم،دست بزنم،هی آب می ریخت از زیر پیراهن،بدن و شستشو می داد،می فرمود،امشب اگر علی خواست بشوره،باید همینطوری كه خودم شستم،بشوره،
این مرگ پله پله ی تو غصه خوردنی است
ای دنده ها زروی لباست شمردنی است
چشم تو خواب دارد و خوابت نمی برد
با سیل اشك خواب زچشم تو بردنی است
بر استخوان نشست جمال جلالیت
این هیبت عظیم به خاطر سپردنی است
این زخم بد قِلق، قورق زینبت شكست
بر تن به جای مرهم زینب فشردنی است
برای اینكه ،عباس عموی پیغمبر اُمد،خیلی ها تو منبر از این آقا آبروداری می كنند،امروز اُمد آخر سر گفت:اگه زهرا از دنیا رفت، مارو خبر كنید،بر همین مبنا این بیت شعر گفته شده،علی می گه:
فامیل من برای تو خرما خریده اند
بعد از عیادت تو كه گفتند مُردنی است
تمومه كارت،این خط شعرم برا تموم سینه زنای ابی عبدالله علیه السلام
چشم تو گود رفت كه عادت كند حسین
طفلی حسین جانب گودال بردنی است
:: بازدید از این مطلب : 634
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2