دلیل اجابت‌نشدن دعاهای به ظاهر خیر از زبان میرزا جوادآقا ملکی‌تبریزی
نوشته شده توسط : یکی از بچه های هیئت

حقیقت دعا

دعا در اصل طلب‌ کوچک از بزرگ، با فروتنی و خضوع است.

پس، از آن‌رو که حقیقت دعا طلب و آن امری است نفسانی، روشن می‌شود که دعا از قلب بی‌توجه بی‌فایده است و معلوم می‌شود که در تحقق آن خضوع و استکانه شرط است و از آنجا که «طلب» جز با «امید» محقق نمی‌شود، معلوم می‌شود که امید نیز از شروط طلب است.

اما وقتی مقصود از آن دعا خدا باشد، پس باید خودش - را که دعا کننده است- بشناسد و چون تحقق امید، منوط به قدرت خوانده شده نسبت به اجابت و اطلاعش از حال دعاکننده و امر محتاج الیه اوست، اعتقاد به قدرت و علم حضرت حق نیز جزو شروط دعاست.

و از آن‌رو که خضوع نسبت به هر کسی فرق می‌کند و یک درجه از خواری نسبت به بعضی از آنها خضوع محسوب نمی‌شود و خداوند متعال نیز بالاتر از اهالی است و خواندنش بدون اذن و اجازه او مخالف خضوع و اذنش است، از این‌رو ثابت می‌شود که طلبش طبق دعای خودش است، همانگونه که از آیه مبارکه ظاهر می‌شود.

و به درستی که طلب حقیقی تحقق نمی‌یابد، مگر برای خیر واقعی. و بنده به خیر خود از شرش عالم نیست، چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: و یَدْعُ الْإنْسَانُ بِاْلشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کَانَ ألإْنْسَانُ عَجُولاً.

و انسان را دعایش به خیر، به شر می‌خواند و انسان عجول بوده است. و خیر حقیقی - عاری از گونه‌های شرّ - منحصر در «قرب» و «لقای» حضرت باری تعالی است.

پس بر دعا کننده لازم است که بداند دعایش باید خیر باشد و از خداوند چیزی که برایش «شر» و «زیان» محسوب می‌شود، نخواهد و هرگاه اثرات اجابت شدن دعایش ظاهر نشد، مأیوس نشود و چنین احتمال دهد که آنچه در دعایش طلب کرده است، برایش «شر» بوده و خداوند آن را به خیرش تبدیل کرده است.

و حال که او این را نمی‌داند، به وعده خداوند - که صادق‌الوعد است - سوءظن پیدا نکند. و به جان خودم سوگند! سرّ عدم استجابت دعای برخی از امور به ظاهر خیر، این است که خداوند متعال نسبت به بندگان شایسته خود غایتِ عنایت را دارد و عنایتش اقتضا می‌کند آنچه را که به واقع به زیان بنده‌اش است، از او برگرداند، هرچند اعتقاد بنده آن باشد که خیر و سعادتش در همان نهفته است.

این قضیه، مثل کشته شدن آن شخص به دست حضرت خضر (ع) است، هر چند پدر و مادرش از روی جهل چنین معتقد باشند که خیرشان در بودن و دیدن پسرشان است و آنگاه در این خصوص به درگاه خداوند دعا کنند، ولی خداوند متعال می‌داند که «کفر» و «هلاک» آنان در بقای فرزندشان است و واقع این است که اجابت شدن دعای آنان مبنی بر باقی ماندن فرزندشان، همان قتل اوست، چه دعاکننده، دعا کرده دوست می‌دارد به مقصدش برسد، از این‌رو که اعتقاد دارد خیرش در آن است و دعایش به امور مخصوص از جهت اعتقادی است که به خیر بودن آن دارد و خداوند متعال چون می‌داند او در این باب جاهل است و خیرش در خلاف آن است، از این‌رو، اجابت نمودن واقعی او، عطاء همان چیزی است که خیر واقعی‌اش است، نه آنچه که او خود خیرِ خود می‌داند و هلاکش در آن است و این چیزی است که در بین عقلا معمول و مرسوم است.

به عنوان مثال، اگر تصور کنی زهری که در بسته وجود دارد، تریاک است و تریاکی که در جام وجود دارد، زهر است و آنگاه از پدرت بخواهی از چیزی که در بسته است، برایت بدهد تا تناول کنی و شفایابی، در حالی که پدرت می‌داند آن زهر است، پس اگر او بخواهد خواسته تو را بپذیرد، باید از تریاکی که در جام قرار دارد - و تو فکر می‌کنی زهر است- برایت داده و از زهری که در بسته است - و تو آن را می‌خواهی - ندهد، چه اگر از آنچه دربسته وجود دارد با اینکه می‌داند زهر بوده و مایه هلاکت توست- به تو بدهد، خواهی گفت: من از پدرم تریاک خواستم، او به من زهر داد!

به همین منوال، خداوند متعال نیز با علم ذاتی خویش که به تمام جزئیات و خصوصیات حالات بندگانش احاطه دارد، به خوبی می‌داند که حال فلان بنده‌اش اینگونه است که اگر به عنوان مثال مال و دارایی را که خواسته، اگر برایش بدهد، وی را از مقام قرب و رضای خداوندی دور خواهد نمود ولی آن بنده، این موضوع را ندانسته، از خداوند همان را طلب می‌کند!

از این‌رو، لازمه عنایت الهی این است که وی را از آن امر بازداشته، به فقری که از آن می‌گریزد مبتلایش کند، از آن‌رو که مال و دارایی که فقیر طلب کرده و از روی نادانی خودگمان می‌کند سعادتش در آن است، مثل گمان کسی است که آنچه را دربسته بود، تریاک می‌داند ولی خدای متعال به درستی می‌بیند که سعادت او در فقر و بدبختی و هلاکتش در مال و دارایی است.

پس اگر خداوند متعال با علمش به اینکه بدبختی او در آن قرار دارد و وی از جهل به امر «سعادت» و «شقاوت» آن را طلب کند، هرگاه برایش مال عطا کند، این عطا در اصل اجابت دعای او نیست، ولی اگر برایش فقر عطا کند، دعایش به حقیقت اجابت شده است، چه مصداق اول هر چند در صورت اجابت محسوب می‌شود، ولی روح اجابت از آن فاقد است، و در دومی امر برعکس است.

آنچه را که ذکر کردیم، از روایات اخذ کرده‌ایم، بلکه در بعضی روایات آمده است که خداوند متعال به دلیل عنایتش به بندگان با ایمان، ای بسا آنها را به گناهان صغیره مبتلا می‌کند، تا به «عجب» و «خودپسندی» که گناهی بزرگ‌تر از آن وجود ندارد، گرفتار نشده و هلاکت نیابند.

به هر روی، هرآنچه که خداوند در حق بنده مؤمنش به انجام می‌رساند، خیرش همان است و در مقایسه با حال و مختصات و شئونش با مراعات حکمت، آن تمام‌الخیر است که اصولاً با حکمت و عدل نیز مخالف نیست و با رعایت آن دو، و به مقتضای شئون شخص مؤمن، خداوند متعال از روی عنایتش به او عطا می‌کند، هرچند او خود طلب نکرده باشد.

- پس، اگر بگویی: حال امر اینگونه است؛ پس فایده دعا و معنی اجابت دعا چیست؟

- می‌گویم: فایده دعا، صرفاً در تصحیح حُکم حکمت الهیه است، زیرا حال بنده، از جنبه اقتضای احوال و اعمال، به وجهی است که مقتضی حکمت الهی است تا او را از خیری خاص باز بدارد و زمانی که دعا به حالات او ضمیمه شود، اجابتش در همین خیر ناموافق مطابق با حکمت است و دعا، در رسیدن خیر او - به او- البته مؤثر می‌افتد. اضافه بر اینکه: دعا غیر از اجابت، دارای فوائد بزرگ دیگری نیز هست.

به هر حال، از جمله شرایط روایت شده برای دعا عبارت است از: قطع طمع از غیر خدا و امید داشتن به خداوند است همچنانکه در آیات الهی آمده است: «وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ؛ و با بیم و امید او را بخوانید که رحمت‏خدا به نیکوکاران نزدیک است».


 




:: بازدید از این مطلب : 460
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 مرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: